محمد یزدانمحمد یزدان، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

محمد یزدان نفس مامان

عروسی عمو علی

                                                           موقع دامادی عمو علی من 5 ماهه بودم ، دکتر مامانی اجازه نمی داد مامانی بره بیرجند ، اما مامانی دوست داشت بره ،دکتر هم براش دوباره سونو نوشت وگفت اگه موقعیت بچه وخودت خوب باشه می تونی بری ، مامانی هم دوباره رفت سونوگرافی!وضعیت مامانی هیچ فرقی نکرده بود فقط یه چیز توی این سونو مشخص شد اونم اینکه دکتر گفت نی نی تون یه شازده پسره ! فکر کنم ...
27 بهمن 1391

آزمایشهای ژنتیک

               مامانی وبابایی چون دختر عمو وپسر عمو هستن باید آزمایش برن که مبادا من مشکلی داشته باشم طفلی مامانی خیلی استرس داشت سوره انعام رو خوند، یاسین  و کلی صلوات وزیارت عاشورا نذر کرد تا من سالم باشم ممنونم مامانی  شکر خدا همه چی خوب بود ، تازه دکتر سونو منو به مامانی نشون داد اونم کلی ذوق کرد بعدشم یکسره برگه سونو دستش بود واندازه هام رو انداز و ورانداز میکرد   ...
25 بهمن 1391

دو خبر خوب

                هورااااا هوراااا قراره دو دوست دیگه هم به جمعمون اضافه بشه اول خبر اومدکه زن دایی احسان هم حامله ست وااااای چقدر خوشحال شدم وقتی مامان جون خبر رو به مامانی می داد من توی شمک مامانی بشکن می زدم نی نی دایی جون هم 40 روز از من کوچیکتره،دومین نی نی عمه هاجر بود که دو ماه از من کوچولوتر بود، آخی دارم احساس بزرگی می کنم میتونم بهشون دستور بدم ...
25 بهمن 1391

پلاسنتای قدامی

                                   همانطور که همه چیز این دنیا گذراست ویار مامانی هم تموم شد وحالش بهتر شد اما توی سونوگرافی مشخص شد که مامانم یک سری مشکلات داره که باید استراحت داشته باشه کلی کلمات قلمبه سلمبه توی برگه نوشته بود که من متوجه نشدم تا براتون بگم ...
25 بهمن 1391

ویار مامانی

                   مامانی من این دفعه تصمیم گرفت که با ویارش مبارزه کنه آخه سر حاملگی خواهرجونی هر چی می خورده بالا می آورده! البته چشم شما روز بد نبینه این دفعه مامانی من حالش از دفعه قبل هم بدتر بود از همه چیز بدش می اومد، هیچی نمی خورد اما یکسره حالت تهوع داشت وبالا می آورد ، طفلی مامانم خیلی اذیت شد!!! ...
25 بهمن 1391
1